دل من
این جا آسمان آبی دل من است .
که گاهی هوایش بهاریست و گهگاهی هم ابری .
دل من ستاره هایی دارد که شاید چشمک بزنند .
یا پشت ابری قایم بشوند .
آسمان آبی دل من رازی دارد
بزرگ اما پنهان ...
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی ودلتنگی...
این جا آسمان آبی دل من است .
که گاهی هوایش بهاریست و گهگاهی هم ابری .
دل من ستاره هایی دارد که شاید چشمک بزنند .
یا پشت ابری قایم بشوند .
آسمان آبی دل من رازی دارد
بزرگ اما پنهان ...
می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
آخرین بار را که دویدم...
آخرین بار را که از ته ِدل خندیدم...
آخرین بار که تورا بوسیدم...
آخرین بار را که از دل برایت خواندم...
آخرین بار که از شادی ِبودن تو فریاد برآوردم و در آغوشت آرام گرفتم...
آخرین بار کِی بود..؟!
حافظه ام زنده نیست، یا خودم؟!!!!
بخدا گفتم خستم
گفت:"لا تنقطوا من رحمت الله;از رحمت من نا اميد نشويد"
گفتم:هيچكس نميدونه تو دلم چي ميگذره
گفت:"ان الله بين المرء و قلبه; خدا حائل است ميان انسان وقلبش"
گفتم:هيچكس وندارم گفت:"نحن اقرب اليه من حبل الوريد;ما از رگ گردن به شما نزديكتريم" گفتم اصن انگار من و
فراموش كردي؟
گفت" فاذكروني اذكركم ;منو ياد كنيد تاشما را يادكنم"
چشمهای تو را میشناسم ....
نه از نزدیک ...
بلکه از ارتفاعی که همیشه تو در راه کفش هایم سبز میکرد ...
ارتفاعی به اندازه سقوط یک اسکناس
به خیرگی تو در زل زدنم میان نداشتنهایت ...
به تو که کوتاه قد ترین قلمداد میشوی
از بس که همه را از پایین نگاه میکنی ...
به کیف مدرسه ام ...
که کیفش را تلو تلو میخوری ... مدرسه اش را که هیچ
به تو که در اوج کودکی
کارتن ها را ندیده میخوابی ...در وسط خیابان ها
و آدم به آدم زمزمه میکنی ...
هی لعنتی ؟
فقر مرا وزن میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نگران نباش حال دلم خوب است !!!
...نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت خواستن تو ...
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد
میگن یه نخ سیگار آدم رو آروم میکنه...
من موندم این هم آدم قد یه نخ سیگار نیستن؟؟!
چه رسم جالبیست !!!
محبتت را می گذارند پای احتیاجت...!
صداقتت را می گذارند پای سادگیت...!
سکوتت را می گذارند پای نفهمیت...!
نگرانیت را می گذارند پای تنهاییت...!
و وفاداریت را پای بی کسیت...!
و آنقدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود که تنهایی و بیکس و محتاج!!!
گاهي چه دلگرم ميشويم
به يك مواظب خودت باش
به يك هستم
به يك بوسه
به يك نوازش
به يك آغوش.....
ساده لباس بپوش!
ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران ساده نباش!!
زیرا بعضی ها
سادگی ات رانشانه میگیرند!
برای درهم شکستن غرورت!!!
فارسی نژاد پرست نیست (مگه کوروش نژاد پرست بود؟)
رشتی بی غیرت نیست (مگه میرزا کوچک خان بی غیرت بود؟)
مازندارانی کله ماهی خور نیست (مگه نیما کله ماهی خور بود؟)
لر هالو نیست (مگه لطف علی خان هالو بود؟)
ترک زبان عر عر نمیکه (مگه شهریار عرعر میکرد؟)
قزوینی همجنس باز نیست (مگه علامه دهخدا همجنس باز بود؟)
خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست (مگه دکتر شریعتی بادیه نشین بود)
شیرازی تنبل نیست ( مگه پارسایی تنبله )
...بلکه اینان ستونهای ایرانند.وقتی داریم از داخل ستونها رو خراب میکنیم دیگه نیازی به دشمن خارجی نداریم.
فقر اینه که غیرتت فقط واسه زنت باشه،اما وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز کنی!
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
فقر اینه که ماشین صد میلیونی سوار شی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
فقر اینه که شعار دموکراسی بدیو تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه
اتفاقی دستش خورده قاب عکستو شکسته
فقر اینه که اوقات فراغتت به جای سوزوندن چربی های بدنت بنزین بسوزونی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ت کوچکتر از یخچالت باشه
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم شه؛
فقر اینه که ۲ تا النگو تو دستت باشه و ۲ تا دندون خراب تو دهنت؛
فقر اینه که شامی که امشب جلو مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
فقر اینه که از مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی
اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت رو حفظ باشی؛
دوتا دختر که توی حوض خالی میدان شهید مطهری سنگر گرفته بودند دور و برشان پر از نیرو بود اما نه خودی....
هیچ کاری نمیشد برایشان کرد .خرمشهر تقریبا افتاده بود دست عراقی ها ... حلقه محاصره ی میدان مطهری تنگ تر میشد.
رفتیم پشت بام یک ساختمان... دو نفر بودند دوتا دختر که راه عراقی ها را آن همه مدت سد کرده بودند. فشنگهاشان هم تمام شده بود گویا. خون خونمان را میخورد باید برایشان کاری میکردیم.
عراقیها دیگر شلیک نمیکردند. میخواستند بگیرندشان، زنده! دیگر رسیده بودند به میدان که دوتا صدا آمد... - تق... - تق... لوله های تفنگ را گرفته بودند سمت هم دیگر آن ها دونفر بودند دوتا دختر که توی حوض خالی میدان مطهری دراز کشیده بودند...
و به راستی دخترانی که برای حفظ پاکدامنی شان تن به قربانی کردن جانشان میدهند با دخترانی که پاکدامنی شان را قربانی جانشان میکنند چه تفاوتی است؟؟؟
خــــدایا
همه از تو می خواهند ، بدهی
من از تو می خواهم ، بگیری
خـــــدایا
این همه حس دلتنگی را از من بگیر
شبی بارانی
و رسالت من اين خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از ميان دويست جنگ خونين
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خويش
چشم در چشم هم نوش کنيم
دلــم برای کسی تنــگ است
که آمــد...
نمــاند...
و رفـــت .....
و پــایــان داد به هــرچه داشتــــــم...
هـــر بــــار کـــه مـــي خــوـاهـــم بــه ســـمـــتــــتـــــــ بــيـــايــــم
يــــادم مــي افـــتــــد
”دلـــــــتــــــنـــــگــــي”
هـــرگــز بــهــانـــه خـــوبـــي
بـــرـاي تــکـــرـار يــکـــــ اشــتــبــاه نـــيـــســــتـــــــ….!
هفت شماره را میگیرم ...
(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)
... بــــــــــــــــــــوق ...
شماره مورد نظر در شبكه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید !
.
.
.
.
هفت شماره دیگر
(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )
... بــــــــــــــــــــوق ...
مشترك مورد نظر در دسترس نمی باشد !
.
.
.
.
باز هم هفت شماره دیگر
(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یكتا)
... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ...
... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید
... بــــــــــــــــــــوق ...
سلام ... خدای من !
اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یكبار !
من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچكس، هیچ جوابی نداد !
شماره تماس من :
(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)
منتظر تماس شما هستم . انسان !
.
.
.
.
خداوندا ...
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن ...
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
بنویسد به دیوار سکوت :
عشق سرمایه هر انسان است
بنشانید به لب حرف قشنگ
حرف بد وسوسه شیطان است
و بدانید که فردا دیر است و اگر غصه بیاید امروز
تا همیشه دلتان در گیر است،
پس ...
بسازید رهی را که کنون
تا ابد سوی صداقت برود
و بکارید به هر خانه گلی
که فقط بوی محبت بدهد...
حق با کشیش ها بود گالیله !!
زمین آنقدر ها هم گرد نیست. . .
هر کس که میرود دیگر باز نمیگردد ...!!
" قند" خون مادر بالاست،اما دلش هميشه" شور" ميزند براي ما..
اشكهاي مادر،"مرواريد"شده است در صدف چشمانش
دكترها اسمش را گذاشته اند" آب مرواريد"
** روز "مادر" بر تمامي مادران سرزمينم مبارك**
اینقدر خودت رو نگیر … !
اینقدر با تکبر و غرور با آدم حرف نزن … !
وقتی کسی به تو ابراز علاقه کرد …
فکر نکن که فوق العاده ای !!!
شاید اون کم توقعه …
.
.
تو از آسمان که نه....آسمان از تو آمده....
.
تو روی زمین که نیستی....زمین زیر پای توست....
.
هوا را که تو تنفس نمیکنی...هوا محتاج نفس های توست...
.
ای مهربان..
.
من تو را به لحظه های اجابت دعا می سپارم...
.
.
عشق یک چرخه است:
وقتی عاشق می شوید، صدمه می بینید.
وقتی صدمه می بینید، متنفر می شوید.
... ... وقتی متنفر می شوید، سعی می کنید فراموش کنید.
وقتی سعی می کنید فراموش کنید، دل تنگ می شوید.
وقتی دل تنگ می شوید...
در نهایت دوباره عاشق می شوید.
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم رامیدهم
یکی از ان گریه های شیرین زمان کودکیم رابه من بده
.
روز از عمر كوتاهش مي ناليد,
مي خواست سال باشد!
.
سال از عمر كوتاهش مي ناليد,
مي خواست قرن باشد!
قرن پير مي خواست
.
ثانيه باشد !
.
او خسته بود ..."
" حــــــــوا " کـــــه باشـــی بعضی ها " هـــــوا " بـــرشان می دارد که " آدمنـــــــد " ..!
لحظه ها را دریاب!
چشم فردا کور است،
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایان است
شاید از آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابان باشد